بردیا جونمبردیا جونم، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

قوقوووووولی

بردیا و رستوران مامی

 بردیا جونم پیتزا خیلی دوست داره و با اشتهای زیادی میخوره ، البته من خودم هم پیتزا خیلی دوست دارم  ....این زیاد پیتزا خوردن باعث شد که صدای بابا پیمان در بیاد که پیتزا های بیرون بده و زیاد خوردنش خطرناکه به همین دلیل رستوران مامی افتتاح شد و تنها غذای هم که داره پیتزا قارچ و گوشته (باباپیمان خوردن هرگونه سوسیس و کالباس رو ممنوع کرده )  خلاصه من و بردیا جونم حسابی خوش میگذرونیم هر لحظه که اراده کنیم پیتزا مامی آماده میشه .......  ...
28 دی 1392

بردیا و سفر به تهران

امسال خیلی خوش به حالمونه همش دعوت میشیم تهران  پنجم دی ماه برامون یه سمینار دیگه گذاشتن  این سری دیگه دلم نیومد بردیا جونم رو نبرم .... پروازمون روز سه شنبه ساعت 2 بعدازظهر دقیقا موقع خواب بردیاجونم بود چون خوابش میومد، بی حوصله بود به همین خاطر زیاد اذیت نکرد آروم نشست همین که رسیدیم خونه خاله پری بپر بپر و شیطونی هاش با پاکان شروع شد  شب خاله پری مراسم شب یلدا گرفت و از بچه ها کلی عکس انداختیم ولی مثل همیشه عکسها هنوز به دستم نرسیده اون چند روز به خاله پری مهربون  خیلی زحمت دادیم من همش بیرون درحال خرید بودم و بردیا جونم خونه میموند . به خاطر آلودگی شدید هوا مدرسه ها یک هفته ت...
24 دی 1392

بردیاو شب یلدا 92

شب یلدای امسال ،مثل سالهای قبل بین خونه مامانی  و فرشته تقسیم شد شام با عمه پگاه اینا خونه فرشته بودیم بعد از شام بدو بدو رفتیم خونه مامانی چون عمو حسام اینا آومده بودن خونه شون برای خاله شیما  کلی وسیله های خوشگل آورده بودن ......جای خاله پرینا خیلی خالی بود ..... آخرشب بردیا جونم  یکی از پاپیون روی کادئو ها رو برداشت و برای خودش پاپیون درست کرد و ژست گرفت که ازش عکس بندازم.... پسر خلاقی دارم من     یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا.              ...
24 دی 1392
1